تعلق و وابستگی به جسمانیت و عادت کردن به آن ، دلیل بسیاری از مشکلات روحی یا حتی از دست دادن لذتهای بی نهایتی است که خداوند امکان تجربه آن را به بشر داده است …لذا اولین مرحله و گام در رسیدن به عالم آرامش و در واقع رسیدن به او ، رها شدن از جسم و قطع تعلقات است .
مقاله زیر آموزش ساده ترین نوع خود هیپنوتیزم به عنوان Relaxation ، مقدمه ای برای کنترل ذهن ، راز اصلی تمرکز قوا و حذف تنشهای غیر ضروری و زیانبار بدن است .
مکانی ساکت و دنج پیدا کنید ، آرام روی صندلی ای راحت بنشینید و یا در جایی نرم دراز بکشید (گذاشتن موسیقی ای آرام یا صدای طبیعت می تواند کیفیت کار را بهتر کند). سپس چشمها را بسته و از ۱۰ تا ۱ به صورت مع بشمارید به طوریکه شماره ها یک در میان با دم و بازدم تنظیم شوند ، مثلا با شماره ۱۰ ،نفسی عمیق بکشید و 7ثانیه نگهدارید سپس با شماره ۹ بیرون دهید و همینطور الی آخر. . . در ضمن تصور کنید لحظه به لحظه و با هر شماره بدن شما سنگینتر می شود.
ابتدا پای راست خود را از انگشتانش تا کمر(یا تا زانو)در ذهن مجسم کنید . آن را احساس کنید و در ذهن خود تصور کنید که تمام اجزای آن مثل خمیر شل ، گرم و سنگین شود ؛ سنگین سنگین ،این کلمه را ۵ بار تکرار کنید ؛ وارد جزئیات شوید و سعی کنید به ترتیب عمل کنید یعنی به خود القا کنید که پای راستتان تا کمر از نوک انگشتان ، پاشنه پا ، کف پا، ساق پا، ران و… همه و همه شل ، سنگین و گرم شده اند بعد همینطور پای چپ(برای اینکار می توانید در ذهن خود ۵ بار به پاهایتان دستور بدهید که آرام سنگین و گرم شو و بگویید لحظه به لحظه پاهایم گرمتر و سنگینتر و شل تر می شوند . احساس سه کلمهً گرم ، سنگین و شل را مدام در ذهن خود تکرار کنید .)
یک نفس نیمه عمیق و آرام بکشید و همه بدنتان را رها کنید.حالا عضلات شکم ، سینه ، سرسینه ها و پهلوها را رها کنید ؛ تصور کنید تمام قسمتهای بدنتان شل شده اند لذا این قسمتها را ، راحت ، آسوده ، شل ، سنگین و گرم شده باور کنید ، می توانید ۵ بار ذهنی بگویید از کمر تا کتفم شل و سنگین شده و لحظه به لحظه گرمتر و شل تر و روانتر می شود .(به تصویر کشیدن اجزاء بدن در ذهن به صورت ماده ای مثل خمیر یا هر ماده ای که در حال وارفتن و روان شدن باشد بسیار کمکتان می کند)
منظور ، قسمت مچ دست تا انگشتان می باشد ؛ پس ابتدا دست راست و سپس چپ خود را رها و شل کنید ،دقیقا مانند مراحل قبل ؛یعنی تصورکنید تمام اجزای دست مورد نظر شل و سنگین شده .بهتر است از نوک انگشتان شروع کنید و ۵ بار به خود بگویید دست چپم شل و سنگین شده است ،آرام و رها .
کتفها و بازوهایتان را شل ، سنگین و بدون هیچ انقباضی قرار دهید (همانطور که با اعضای قبلی رفتار کردید) ، می توانید تصور کنید همینطور که بازوهای شما سنگین، شل و گرم می شوند به تدریج مثل خمیری نرم ، روان به سوی پاهایتان در جریان است .
حال نوبت عضلات گردن ، فک ، چانه ، صورت ، لبها ، گونه ها ، پیشانی ، گوشها ، ماهیچه های زیر چشم و موها رسیده است .تصور کنید اختیار این قسمتها دست شما نیست و همه شان شل ، گرم ، سنگین و مایع شده اند ؛ رهایشان کنید و در ذهن ببینید صورتتان آرام و آسوده شل شده است .
اکنون تصور کنید پلکهایتان شدیداً به هم چسبیده اند ، یعنی تصور کنید آنها را با قویترین چسب دنیا به هم چسبانده اند و شما در ذهن خود مجسم کنید که نمی توانید چشمهایتانرا باز کنید آرام آرام عضلات صورت را شل کرده و رهایشان کنید .
در این مرحله در ذهن و خیال خود تصور کنید هوایی زلال و شفاف (ترجیحا قابل رویت) به درون ریه هایتان می فرستید به طوریکه این هوا علاوه بر ریه ها ، به تمام سلولها و اتمهای اجزای دیگربدن نیز وارد شده و همه عضلات داخلی و ماهیچه ها و مغزتان را پاک پاک پاک ، صاف و زلال و شفاف می کند و به همین دلیل هوای وارد شده سیاه رنگ می شود ؛ پس در بازدم ، آن رنگ سیاه که در واقع بیماریها ، نقطه ضعفها ، ناراحتی ها و مشکلاتتان است بیرون می رود .
این تنفس شامل دم پاک و بازدم سیاه رنگ را مرتب تکرار کنید و تصور کنید که با بیرون رفتن تنشها و بیماریها به صورت دود سیاه ، لحظه به لحظه شادابتر و سرحالتر می شوید و رفته رفته رنگ سِاه بازدمها نیز کمتر می شود تا آنجا که هم دم و هم بازدمتان زلال و شفاف و پاک می شوند و در واقع تمام سلولهای بدنتان را پاک و تمیز و جوانتر شده می بینید .
علی اسدی، معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت با اشاره به پیمایش ملی سلامت روان در سال ۹۰، گفت: طبق این پیمایش که جمعیت هدف افراد ۱۵ تا ۶۴ ساله بودند، مشخص شد که ۲۳.۶ درصد افراد جامعه نیاز به دریافت خدمات روانپزشکی دارند. البته این عدد نمیتواند نگران کننده باشد؛ چراکه آمار و ارقام اکثر کشورها به همین منوال است.
پیمایش سلامت روان در سال جاری
وی در ادامه با اشاره به اینکه پیمایشهای ملی در سطح کشور هر پنج سال یا هفت سال یکبار اتفاق میافتد، افزود: پیمایش دوم سلامت روان در سال جاری در دست اجرا است. البته شاید در طول این مدت پیمایشهای دیگری صورت گرفته باشد اما، ارقام به دست آمده از این پیمایشها از آنجا که در سطح ملی نیست، نمیتواند مرجعی برای قضاوت باشد.
۲۳.۶ درصد ۱۵ تا ۶۴ سالهها نیازمند مداخلات روانپزشکی
آمار ن بیشتر از مردان
معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت ادامه داد: از ۲۳.۶درصد افرادی که در گروه ۱۵ تا ۶۴ساله نیازمند مداخله روانپزشکی شناخته شدهاند، ۱۲.۷ درصد دارای اختلال افسردگی و ۱۴.۶درصد دارای اختلالات اضطرابی هستند که در هر دو دسته آمار ن نسب به مردان بیشتر است.
وی با اشاره به اینکه اختلالات اضطرابی گروه گستردهای را در بر میگیرند، تصریح کرد: به همین علت شایعترین اختلال روانی، اختلالات افسردگی است. از طرف دیگر، موضوع بسیار حائز اهمیت برای دستاندرکاران سلامت کشور، توجه به افرادی است که در این پیمایش فاقد اختلال و سالم شناسایی شدهاند. ارائه خدمات کنترلی به این افراد میتواند به عدم افزایش آمار مبتلایان به اختلالات روانی کمک کند.
اسدی در خصوص نحوه ارائه خدمات به گروه ۲۳.۶درصدی شناسایی شده که نیازمند مداخلات روانپزشکی هستند، افزود: پس از اجرای طرح تحول سلامت برای این افراد بستههای خدمتی ویژه با حضور روانشناسان، کارشناسان ارشد سلامت روان و. در نظر گرفته شد که با غربالگری صورت گرفته تاکنون حدود هفت درصد جمعیت موردنظر به مراکز ما مراجعه کردهاند. قطعا این طرح نیاز به کار و ورود نیروهای روانشناس بیشتر دارد و اجرای بهتر آن منوط به تامین سایر منابع مورد نیاز است. طرح برنامه نیازمند زمان بیشتری بوده و وزارت بهداشت به عنوان یک استراتژی بلندمدت به آن نگاه میکند.
ضرورت ارایه خدمات پیشگیرانه به افراد سالم
وی با تاکید بر وم ارائه خدمات پیشگیرانه به افراد سالم، ادامه داد: ما بر موضوعات پیشگیری اولیه کار کردهایم و تمرکزمان بر آموزشهای پایه شامل مهارتهای ارتباطی، کنترل استرس، مدیریت خشم، مهارت حل مسئله، مهارت فرزندپروری، آموزش پیشگیری از مصرف موادمخدر، آموزش پیشگیری از خشونت علیه کودکان و. است. با ارائه اینگونه خدمات به دنبال افزایش دانش و سواد سلامت روان میان مردم هستیم تا بدون نگرانی از هزینهها و به طور کاملا رایگان جهت دریافت خدمات بهداشتی سلامت روان به مراکز جامع ارائه خدمات ما مراجعه کنند.
اسدی در خصوص اظهاراتی مبنی بر آغاز ۵۰ درصدی اختلالات روانی از سنین زیر ۱۴ سال که از سوی معاون اجتماعی سازمان بهزیستی بیان شده بود، گفت: بنده رفرنسی از این آمار یاد شده ندارم اما، احتمال آغاز اختلالات اوتیسم، بیشفعالی، اختلال رفتاری و اضطرابی و. در سنین یاد شده وجود دارد. در همین زمینه دو بسته خدمتی دو تا ۱۲ سال و ۱۲ تا ۱۷ سال از سوی کارشناسان حوزه بهداشت روان به خانوادهها و نوجوانان ارائه میدهیم.
ارایه بسته خدمتی "نوجوان سلام" به ۱۲ تا ۱۷ سالهها
وی در ادامه در خصوص نوع خدمات ارائه شده در بستههای مذکور، تصریح کرد: آموزش فرزندپروری و شناسایی بروز مشکل در فرزندان دو تا ۱۲ ساله و بسته رویکردی نوجوان سالم شامل کنترل عدم مصرف دخانیات و . به خانوادهها و نوجوان ۱۲ تا ۱۷ ساله ارائه میشود.
سرانجام اختصاص ۱۰درصد تختهای بیمارستانهای جنرال به بیماران روانپزشکی
معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت با اشاره به قانونی مبنی بر ارائه ۱۰درصد تختهای بیمارستانهای جنرال به بیماران اعصاب و روان، گفت: از آنجایی که بیماریهای روانپزشکی نسبت به اعمال جراحی، سودی برای بیمارستان ندارد، اندکی نسبت به اجرای این طرح مقاومت وجود داشت که خوشبختانه از سال ۹۵ تا ۹۷ با همکاری معاون درمان وقت وزارت بهداشت، در برخی مناطق دور افتاده اقدام به خرید حدود ۱۲۰۰ تخت روانپزشکی و در برخی مناطق نیز که مراجعین کمتری داشتند اقدام به تغییر کاربری تختها دادیم تا این تختها به بیماران اعصاب و روان اختصاص یابد. البته همواره رویکرد ما درخصوص درمان این بیماران، درمان سرپایی است.
طرح سراج» برای بیماران روانپزشکی
وی در پایان با اشاره به طرح سراج» که طرحی برای ارائه خدمات به افراد دارای اختلالات روانپزشکی است، گفت: این طرح به صورت پایلوت در دو استان کرمان و آذربایجان شرقی آغاز به کار کرد و هدف آن ارائه خدمت به بیمارانی است که سابقه بستری به واسطه اختلال روانپزشکی دارند. در این طرح روانپزشک، مددکار اجتماعی، روانپزشک، پزشک عمومی و . فعالیت میکنند و در نظر داریم در سایر استانها نظیر زنجان، کردستان، یزد، مازندران و تهران نیز این طرح را اجرایی کنیم. تاکنون اقدامات مقدماتی نظیر آموزش نیروی انسانی و تعبیه فضای فیزیکی صورت گرفته است و این طرح با همکاری فرمانداریها قابل اجرا خواهد بود.
کلمات کلیدی جهت جستجو=بیماریهای روانی.امار بیماریهای روانی.درصد بیماریهای روانی در ایران.بیماریهای روانی در ایران.تعداد بیماران روانی در ایران.وضع بیماریهای روانی در ایران.بیماریهای روانی.امار بیماریهای روانی.درصد بیماریهای روانی در ایران.بیماریهای روانی در ایران.تعداد بیماران روانی در ایران.وضع بیماریهای روانی در ایران.بیماریهای روانی.امار بیماریهای روانی.درصد بیماریهای روانی در ایران.بیماریهای روانی در ایران.تعداد بیماران روانی در ایران.وضع بیماریهای روانی در ایران.بیماریهای روانی.امار بیماریهای روانی.درصد بیماریهای روانی در ایران.بیماریهای روانی در ایران.تعداد بیماران روانی در ایران.وضع بیماریهای روانی در ایران.بیماریهای روانی.امار بیماریهای روانی.درصد بیماریهای روانی در ایران.بیماریهای روانی در ایران.تعداد بیماران روانی در ایران.وضع بیماریهای روانی در ایران.بیماریهای روانی.امار بیماریهای روانی.درصد بیماریهای روانی در ایران.بیماریهای روانی در ایران.تعداد بیماران روانی در ایران.وضع بیماریهای روانی در ایران.
-سندرم اردک چیست؟
یک روانشناس، نسبت به تبعات بروز سندروم اردک» در بین برخی از جوانان و دانشجویان هشدار داد.
ز.، در گفتگو با خبرنگار مهر، گفت: سندروم اردک یک مشکل روحی در بین برخی جوانان و دانشجویان است که رواج زیادی هم پیدا کرده است.
وی با عنوان این مطلب که سندروم اردک به عنوان یک اختلال روحی رسمی در نظر گرفته نشده است، افزود: این سندروم به طور گستردهای در بین دانشجویان و فارغ التحصیلان مشاهده میشود.
ادامه داد: اصطلاح سندروم اردک برای نخستین بار توسط پژوهشگران دانشگاه استنفورد بعد از بررسی پستهای مجازی چند دانشجو که خودکشی کرده بودند، ابداع شد.
وی توضیح داد: اگر به شنا کردن اردک در آب توجه کنیم ما تنها قسمتی از بدن او را میبینیم که به آرامی بر روی آب در حال حرکت است، در حالی که متوجه تقلای این اردک که با تلاش پاهای خود را تکان میدهد تا حرکت کند، نمیشویم. افراد مبتلا به این سندروم بر آن هستند تا از بیرون و در ظاهر آرام به نظر برسند و شادی و آرامش خود را به نمایش بگذارند، اما در واقع درون خود اقیانوسی طوفانی دارند.
وی با بیان این مطلب که این سندروم به دلایل مختلفی رخ میدهد، افزود: برای مثال فرد برای اولین بار است که به دور از خانواده زندگی میکند، افزایش فشار اجتماعی روی فرد، تشویق فرد به رقابت بیشتر، کمال گرایی بیش از حد، حمایتها و محافظتهای بیش از حد خانواده و مواردی از این دست میتواند از علل ابتلاء به سندروم اردک یا Duck syndrome باشد.
این روان درمانگر گفت: اعتماد به نفس پایین، تصویر منفی نسبت به بدن خود، انتقاد بیش از حد از خود و احساس یاس در مقابله با رویدادهای منفی از جمله سایر علل بروز سندروم اردک است. البته علل ابتلاء به سندروم اردک همیشه یک دلیل خاص ندارد و ممکن است که عوامل بیولوژیکی، روانشناختی و محیطی هم بر ابتلاء به این سندروم تأثیر گذار باشند.
وی ادامه داد: از آنجایی که سندروم اردک یک تشخیص قطعی نیست، میتواند افسردگیهای زیر لایهای، اضطراب و هر گونه مشکلات ذهنی را تحت بررسی قرار دهد. در واقع نیازمند یک ارزیابی کامل پزشکی و روانشناختی حرفهای است.
افزود: دانشجویانی هم که خودکشی کرده بودند تصاویری شاد یا نقل قولهایی امید بخش از خود منتشر کرده بودند که به ظاهر نشان میداد آنان بسیار شاد و خوشبخت هستند در صورتی که خارج از شبکههای مجازی و در دنیای واقعی با مشکلات روحی زیادی دست و پنجه نرم میکردند.
وی گفت: به نظر میرسد سندروم اردک مقدمهای است برای مشکلات روحی جدی تر مانند افسردگی و اضطراب و مرحله اول این بیماریها محسوب میشود که معمولاً در واکنش به اضطراب بروز میکند.
این روانشناس تاکید کرد: در واقع مبتلایان به سندروم اردک، کسانی هستند که تلاش میکنند تصویری شاد و خوشبخت از خود در فضای مجازی نشان دهند در صورتی که در دنیای واقعی با مشکلات زیادی مواجه هستند. اگر کمی به فضای مجازی دقت کنید، متوجه میشوید که متأسفانه افراد زیادی در آن مبتلا به سندروم اردک هستند که به صورت افراطی سعی در شاد نشان دادن خودشان و عکس یا فیلم گرفتن از خوش گذرانی های خودشان هستند و این تصویری دور از واقعیت را به افراد نشان میدهد که تبعات روانی و اجتماعی منفی برای جامعه به همراه دارد.
نقل از خبرگذاری مهر.
-ملاکها و ویژگیهای یک روانشناس بالینی خوب یا یک رواندرمانگر خوب
برای شناخت رواندرمانگرتان شاید راههای زیادی وجود دارد و قبلا مقالاتی در این باب در همین سایت نوشته شده است.به سوالهای زیر صادقانه و واقع بینانه پاسخ دهید تا متوجه شوید که آیا درمانگرتان صلاحیت کافی در این زمینه را دارد یا خیر.
۱- به گونه ای صحبت میکند که برای شما قابل درک باشد.
۲- روانشناس شما در خصوص رویکرد و روش درمانی خود برای شما توضیحاتی میدهد.
۳- رواندرمانگر شما برای شما و مشکلات شما هدفهای مشخصی را تعیین کرده است.
۴- مشخص است که در هرجلسه چه اقداماتی را انجام خواهد داد.
۵- در فاصله بین جلسات برای شما تکالیفی را مشخص کرده یا میکند.
۶-در خصوص علت مشکلات شما در طول جلسات درمان توضیحات قابل درکی میدهد.
۷-شما را بی قید و شرط می پذیرد و مورد قضاوت قرار نمیدهد.
۸-وقتی افکار و احساسات خود را بیان میکنید احساس راحتی دارید.
۹- به شما احترام میگذارد و نگاه غرور آمیز به شما ندارد.
۱۰- برای شناخت بیشتر شما اشتیاق کافی از خود نشان میدهد.
۱۱- بیشتر در مورد شما صحبت میکند تا در مورد خودش.
۱۲- بیشتر به خاطر مشکلات شما جلسات را طولانی میکند نه به خاطر دریافت مالی.
۱۳- انتخابها و رفتارهای شما را "زیاد" زیر سوال نمیبرد.
۱۴- در طول جلسات تماس چشمی کافی با شما دارد.
۱۵-بیشتر جلسات درمانی را با احساس خوبی تمام میکنید.
۱۶- روانشناس شما با شما روراست و صادق هستند.
۱۷- حس میکنید که رواندرمانگر شما واقعا به دنبال بهبودی شما است.
۱۸- روانشناس شما استعداد کافی برای گوش دادن دارد.
۱۹-روانشناس شما تجربه بالینی کافی در زمینه رواندرمانی را دارد و در دانشگاههای خوبی تحصیل کرده است(اگر این موارد را ندانید و از او سوال کنید، روشن و کامل برای شما توضیح میدهد).
۲۰-روانشناس شما مدارک و سوابق علمی و مجوز کار را در معرض دید مراجعان قرار میدهد و یا از سوابق تحصیلی او اطلاع کافی و روشن دارید.
======================================
روش نمره گذاری:
به سوال از صفر تا ۴ نمره بدهید.صفر یعنی اصلا موافق آن جمله نیستید،نمره ۱ یعنی کم،نمره ۲ یعنی در حد متوسط،نمره ۳ یعنی زیاد و نمره ۴ یعنی خیلی زیاد.
بعد از پاسخگویی به همه سوالات نمره های آیتمها را جمع کنید و به نرم زیر مراجعه کنید.
نرم یا هنجار تست:
اگر حداقل نمره برابر ۴۸ باشد درمانگر شما نسبتا خوب است،اگر نمره شما حداقل ۵۵ و بالاتر بود رواندرمانگر شما بسیار کارش عالی است.
اگر نمره ۴۷ تا ۴۰ باشد رواندرمانگر شما نمره متوسط و در حد قابل قبول خواهد داشت و اگر زیر ۴۰ باشد به درمانتان ادامه ندهید و وقت خودتان را تلف نکنید(به این شرط که در فهم و پاسخگویی به جمله ها دقت کافی کرده باشید).
================================
کلمات کلیدی=ویژگیهای یک روانشناس خوب،روانشناس خوب چگونه است؟،دکتر روانشناس بالینی خوب چه مشخصاتی دارد؟رواندرمانگر خوب،بهترین روانشناس،چگونگی شناخت روانشناس خوب.ویژگیهای یک روانشناس خوب،روانشناس خوب چگونه است؟،دکتر روانشناس بالینی خوب چه مشخصاتی دارد؟رواندرمانگر خوب،بهترین روانشناس،چگونگی شناخت روانشناس خوب.ویژگیهای یک روانشناس خوب،روانشناس خوب چگونه است؟،دکتر روانشناس بالینی خوب چه مشخصاتی دارد؟رواندرمانگر خوب،بهترین روانشناس،چگونگی شناخت روانشناس خوب.ویژگیهای یک روانشناس خوب،روانشناس خوب چگونه است؟،دکتر روانشناس بالینی خوب چه مشخصاتی دارد؟رواندرمانگر خوب،بهترین روانشناس،چگونگی شناخت روانشناس خوب.
امروزه نیاز به دانش روانشناسی خوب بیش از هر زمان دیگر ضروری به نظر میرسد اما به دلایلی مثل عدم آشنایی بسیاری از مردم با روانشناسی خوب و
هزینه های زیاد جلسات مشاوره مراجعه به روانشناسی خوب، محتاطانه و مخفیانه صورت گیرد.
در جامعه ما متاسفانه به سبب ناآگاهی برخی از مردم، تصورات و باورهای نادرستی درباره بسیاری از مشاغل وجود دارد و این مسئله درباره روانشناسی خوب پررنگتر است
که تعدادی از این باورها ناشی از باورهای غلط گذشته و تعدادی از آنها نیز ناشی از فقر آگاهی و دانش در میان مردم است که البته این باورهای نادرست
در زمینههای گوناگون نیز به چشم میخورد و زمینهساز بسیاری از کجاندیشیها و تصمیمهای نادرست در زندگی بسیاری از ماست.
برخورداری از سلامت روان و اهمیت دادن به سلامتی خود روانشناس به هر حال با کسانی سر و کار دارد که آن افراد گاهی ممکن است دچار برخی اختلالات روانی یا توهمات و هذیانهای شدید باشند
که باعث رفتارهای غیرمتعارف در آنها می شود و برای درمان به روانشناس مراجعه می کنند
در نتیجه همین قضاوت نشاندهنده ناآگاهی مردم نسبت به دانش روانشناسی خوب است و این وظیفه رسانههاست که با تولید برنامه های آموزشی و هنری به
دانش مردم در این زمینه بیفزایند و فرهنگ سازی کنند.
خوشبختانه یا متاسفانه هنگام برخورد با روانشناس، نگاه مردم جامعه در درجه اول به سلامت روانی خود روانشناس است.
این کاملا طبیعی است، چطور می شود به روانشناسی خوب که در کنترل خشم دچار مشکل است و حالت تهاجمی دارد اعتماد کرد،
روانشناسان به خاطر اینکه با بیماران روانی بسیاری درگیرند، خود نیز قطعاً از این بیماریها بیبهره نخواهند ماند.
به همین سبب، اشخاصی که در بیمارستانها و در بخش مراقبت از بیماران روانی کار میکنند،
اگر مراقب خودشان نباشند قطعا به صورت فرسایشی به این بیماریها مبتلا خواهند شد.
در دنیا رسم بر این است که روانشناسی خوب که وارد حرفه ی درمانی میشود در ابتدا مورد تحلیل قرار می گیرد و صلاحیت اخلاقی و
شخصیتی وی تایید می شود امید است در آینده شاهد چنین حرکتی در ایران نیز باشیم.
تصور غلط دیگری که در جامعه ما وجود دارد و برخی افراد آگاهانه و نااگاهانه به آن دامن می زنند این است که روانشناسی خوب یک علم وارداتی و مختص کشورهای غربی است.
همچنین برخی تستهای کلیشهای روانشناسی که نمیتواند به عنوان یک منبع قابل توجه مورد استفاده قرار گیرند.
اگر دقت کرده باشید، در همین کشور خودمان هم برخی مطالب درج شده در برخی از مجلات زرد و تجاری بسیار گمراه کننده هستند و سبب تقویت این احساسات و هجمه ها می شود.
مطالب این نشریات که بعضا هیچ نظارتی بر آنها صورت نمیگیرد را به جرات میتوان از مصادیق بارز تشویش اذهان عمومی جامعه دانست.
چرا که مخاطب آنها عامه مردمند و این نشریات به آنها آگاهیهایی فرای واقعیت و نادرست میدهند.
معمولا در هر جامعه تعداد روانشناسان کمتر از تعداد افرادی است که نیاز دارند به آنها مراجعه کنند و بهای ارائه خدمات مشاوره هم بالاست و بیمه ها هم از آنها حمایت نمی کنند
بنابراین برخی افراد برای حل مسئله و مشکل خود بجای مراجعه به یک روانشناس خوب بخاطر پرداخت هزینه کمتر به ناچار و
برحسب تبلیغات پر زرق و برق یه برخی روانشناس نماها مراجعه می کنند که شاید نه تنها مجوز این کار را ندارند
بلکه تحصیلات مرتبط را هم نگذارنده اند. افرادی که جلسات روانشناسی برگزار میکنند،
و با نام مشاور این افراد گمنام جلساتی را با عناوینی همچون موفقیت صد درصد در ازدواج، روابط شویی، کنترل خشم، اعتمادبهنفس در ۱۵ دقیقه و… برگزار میکنند.
که صد البته هدف این افراد از برگزاری این کلاس ها سودجویی است نه ارائه خدمت. وقتی در جلسات این افراد شرکت میکنید،
حتما باید مبلغ بالایی را هم به عنوان ورودی پرداخت کنید و حتی از دو هفته قبل باید جا برای خود رزرو کنید.
در چند جلسه از این برنامهها که شرکت کنید در می یابید که تنها ویژگی این فرد، خوشصحبتی و ادا و تهییج انگیزش است و
هیچ گونه دانشی درباره آن موضوعی که سخنرانی میکنند، ندارد. علاوه بر آن، مباحثی که در این جلسات مطرح میشوند
را میتوان به سادگی از کتابهای روانشناسی خوب موجود در بازار و یا حتی سایت ها مطالعه کرد و در این صورت کمترین هزینه را متحمل شد.
نکته جالب در این زمینه، استقبال خیرهکنندهای است که مخاطبان از این جلسات میکنند. در حال حاضر اینان و نظراتشان به پایهها و اساس امور روانشناسی تبدیل شدهاند
و متاسفانه فعالیت گستردهای دارند. حتما شما هم پوسترها و آگهیهای تبلیغاتی آنها را در گوشه و کنار شهر و حتی گاهی در مطبوعات معتبر و صفحات اجتماعی مجازی دیدهاید.
به علاوه بسیاری از روانشناسان ما در کلیشه ماندهاند و با توجه به اینکه در هر صورت مردم هم دوست دارند از وجود روانشناسان و مشاوران در جامعه استفاده کنند،
این کلیشهای کار کردن آنان به روند کارشان لطمه میزند.
برخی از روانشناسان هم شیوه دارودرمانی دارند و از این واقعیت غافلند که بیشتر مشکلات روانشناسی علت رفتاری دارد.
مطمئنا تغییراتی در انتظارات هر کسی به وجود میآید و سر و کار داشتن با افراد گوناگون و تجربه در این امر تا اندازهای موثر است.
همین مسائل سبب میشود تا گاهی از کار دلزده شوید و وقتی در آن کار به نتایج مثبتی میرسید، کار دوباره برای شما جذاب میشود.
در روانشناسی خوب این ویژگی وجود دارد که هر چه بیشتر به جلو پیش میروید، تازه متوجه میشوید که کمتر درباره انسانها و رفتار آنان میدانید و نمیتوانید آن طور که باید به آنها کمک کنید.
افرادی که برای مشاوره به روانشناس مراجعه میکنند، بسیار پیچیده و با یکدیگر متفاوت و در عین حال جذابند و ناخودآگاه در کار او تنوع ایجاد میکنند.
در حال حاضر به خاطر اینکه عده بسیاری در این رشته مشغول به تحصیلند هر سال پایاننامههای زیادی با موضوعات مختلف ارائه میشوند؛
اما متاسفانه دانشگاه آن طور که باید روی این مسائل کار نمیکند. از نظر پژوهشهای خارج از دانشگاه هم بسیار محدودیت وجود دارد .
چون هر کس که از دانشگاه فارغالتحصیل میشود، بیشتر به درآمدزایی فکر میکند تا به پژوهش.
از کجا مطمئن باشم که این روانشناس یا درمانگر همانی است که می تواند مشکل من را حل کند؟
عدم مطالعه و پژوهش برای روانشناسی خوب و تکیه بر دانش دانشگاهی یعنی مرگ این حرفه حساس.
شما به عنوان مراجع و کسی که درخواست کمک دارید کاملا متوجه نحوه برخورد درمانگر خود خواهید شد.
شما به این نکته مهم پی خواهید برد که روانشناس شما عمیقا اظهار همدلی و همدردی با شما دارد یا خیر.
همدلی و همدردی چیزی ورای کلمات و جملات است و در این مورد شما باید با دل و جان خود همدردی را حس کنید .
یک روانشناس خوب علاوه بر دارا بودن دانش کافی در زمینه روانشناسی خوب و توانایی بکارگیری آن معلومات تخصصی در روند درمان،
میبایست دیدی خالی از قضاوت،پیشداوری و سرشار از درک و همدلی داشته باشد.
این درک و همدلی باید به گونهای باشد که مراجع به راحتی حرفها و مشکلات خود را بیان کند و از مقاومت برای ابراز مشکلات خود بپرهیزد.
در واقع یک متخصص روانشناس خوب میبایست رابطهای عمیق اما سالم با افراد برقرار کند؛
تا آنها بستری مناسب برای بیان مشکلاتشان فراهم ببینند و به او اعتماد کنند.
حل شدن مشکلات بسیاری از مراجعین در گرو حل تعارض آنها با خانواده و افراد وابسته است که هرگز نتوانسته اند حرفشان را از طریقی درست به آنها بیان کنند.
گاهی لازم است روانشناس، مداخلاتی در جهت برقرار شدن روابط صحیح میان افراد خانواده، انجام دهد. در این مورد روانشناس خود باید مهارت در برقرای ارتباط موثر را داشته باشد .
روانشناس خوب باید بتواند با تمام وجود حرفهای شما را گوش دهد که این گوش دادن در حرفه رواندرمانی به صورت یک تکنیک آموزش داده میشود.
هر روانشناسی قبل از شروع به کارهای درمانی باید این آموزشها را دیده باش.
یک روانشناس خوب در هر جامعهای که مشغول به ارائه خدمت به افراد جامعه است، نمیبایست باورها و اعتقاداتش با اعتقادات مورد قبول در جامعهاش بسیار فاصله داشته و کاملاً متفاوت باشد؛
چون ممکن است به جای اینکه کمک حال جامعه باشد، خود باعث اخلال و ایجاد مشکل در جامعه باشد.
همچنین میبایست از لحاظ اجتماعی، فرهنگی، بومی، مذهبی و تربیتی جامعه خود را شناسایی کرده و به آیین و رسوم حاکم بر جامعه اِشراف کامل داشته باشد.
طبعاً در این حالت اگر روانشناس از فردی ایراد و یا اشکالی بگیرد، به غرضورزی و تعصب تعبیر نخواهد شد. این موضوع خود یکی از خصایص روانشناس خوب است.
یک روانشناس خوب باید آگاه و پایبند بر بسیاری از اصول و معیارهای ارزشی حاکم بر جامعه خود باشد.
به همین دلیل متخصصی که این معیارها را نمیشناسد، نمیتواند متخصصی خوب و کارآمد برای جامعه خود باشد البته گفتنیست که این متخصص میتواند به برخی از رفتارهای جامعه اشکال و ایراد بگیرد.
اما در مجموع میبایست ارزش ها و تفکرات حاکم بر جامعه خود را قبول داشته باشد و بپذیرد
بیمار یا مراجع انگیزه کافی برای ادامه درمان و مشاوره را در خلال امر مشاوره حاصل کند.
باید توجه داشت که ادامه درمان رابطه مستقیم با انگیزه فرد دارد.
یعنی فرد مراجعهکننده بنا به خواست خود و نه با اجبار دیگران اقدام به کمک و یاری از متخصص کرده باشد. همچنین وقتی فردی به متخصص اطمینان میکند،
این موضوع خود زمینه ایجاد انگیزه برای مراجعه بعدی را فراهم میکند و فرد مراجعهکننده به این اعتقاد میرسد که روانشناس قادر به حل مشکل وی است.
رازدار باشد و محرم اسرار
زمانیکه در حال بررسی و حل مشکلات مراجع است، درگیر و دغدغه حل مشکلات شخصی و خانوادگی خود نباشد.
کرامت انسانی مراجعین را حفظ کند و نباید به مراجعین این نگرش را داشته باشد که آنها افرادی فاقد شعور و درک هستند، بلکه با این دید به آنها بنگرند که آنها بیمارند و نیازمند کمک ما.
یک روانشناس و مشاور خوب آن است که مراجع با او احساس راحتی و احساس امنیت میکند.
روانشناس خوب با حوصله و بردبار است و برای درک مشکل شما عجول نبوده و کم حوصلگی نمی کند.
روانشناس خوب باید قابل اعتماد و رازدار باشد.
روانشناس خوب یک محقق است و با آخرین اطلاعات روز در ارتباط است. او برای تایید حرفها و توصیه های خود به شما کتابها و سایت های مفید را پیشنهاد میکند چون نمی ترسد شما مچ او را بگیرید.
روانشناس خوب در مورد شما قضاوت نمی کند و شما را محکوم یا سرزنش نمیکند.
روانشناس و مشاور خوب از حرفهای شما تعجب نمیکند. حتی اگر مرتکب قتل شده باشید.
روانشناس خوب شما را آنگونه که هستید می پذیرد. یعنی پذیرش بی قید و شرط دارد.
روانشناس خوب دارای مجوز از سازمان بهزیستی کل کشور یا سازمان نظام روانشناسی و مشاوره است.
روانشناس خوب شما را نصیحت نمیکند چیزی به نام نصیحت درمانی نداریم.
روانشناس خوب با نگاه و قضاوت اخلاقی به گفته های شما نمی نگرد. او یا کشیش نیست.چون قضاوت اخلاقی ناامیدی و احساس گناه ایجاد کرده و بر اضطراب و افسردگی شما فزونی میدهد.
روانشناس خوب از استعداد شنوندگی بالایی برخوردار است( شنونده فعال) و به شما اجازه میدهد راحت حرف بزنید.
روانشناس خوب باید در بدترین شرایط هم به مراجع خود انگیزه بدهد.
روانشناس خوب باید به همه مراجعین بدون در نظر گرفتن سن و سال، خطاها و اشتباهات احترام کامل بگذارد.
روانشناس خوب هویت دارد، آنها می دانند کیستند و از ویژگی های بالقوه خود و آرزوهای خویش مطلع هستند.
روانشناس خوب برای خود احترام قائل بوده و به خود احترام می گذارد.آنها به خاطر احساس ارزشمندی و توانمندی خودشان می توانند کمک کنند و کمک بگیرند و دیگران را دوست بدارند.
انها در حضور دیگران احساس شایستگی می کنند و به دیگران این امکان را می دهند که در حضور آنها احساس قدرتمندی کنند.
روانشناس خوب پذیرای تغییر کردن است. اگر آنها از آنچه هستند راضی نباشند تمایل و جرات دارند که اطمینان خاطر از آنچه تا بحال بوده اند را رها کنند .
آنها در مورد اینکه چگونه دوست دارند تغییر کنند تصمیم می گیرند و برای این تغییر تلاش می کنند.
روانشناس خوب تصمیماتی می گیرد که به زندگی کردن کامل کمک کند:آنها خود را قربانی تصمیماتی که گرفته اند نمی دانند و به جای اینکه صرفا وجود داشته باشند می خواهند زندگی کنند.
روانشناس خوب اصیل، صادق و رو راست هستند، آنها پشت نقش های خشک یا ظاهر ساختگی پنهان نمی شوند، شخصیت آنها در زندگی خصوصی و کار حرفه ای شان همخوان است.
روانشناس خوب شوخ طبع است، آنها قادرند رویدادهای زندگی را سر جای خود ببینند ، آنها در مقابل نقاط ضعف و تناقض های خود موضع خشکی ندارند و می توانند به راحتی به آنها بخندند.
روانشناس خوب مرتکب اشتباه می شود ولی می توانند اشتباه خود را بپذیرد، آنها به راحتی از خطای خود نمی گذرند ولی خود را دلمشغول آن خطا نیز نمی کنند.
روانشناس خوب عموما در زمان حال زندگی می کند، غم، افسوس، نگرانی و ترس از آینده آنها را به خود مشغول نمی کند بلکه آنها در زمان حال زندگی می کنند.
روانشناس خوب از تأثیر فرهنگ آگاه است، آنها نسبت به تفاوتهای منحصر به فردی که از طبقه اجتماعی، نژاد، جهت گیری جنسی و جنسیت ناشی می شود حساس اند.
روانشناس خوب علاقه ی صادقانه ای به رفاه دیگران دارد، این علاقه بر احترام، حمایت، اعتماد و ارزش قائل شدن واقعی برای دیگران استوار است.
روانشناس خوب از مهارتهای میان فردی مؤثری برخوردارند، آنها بدون اینکه درگیر روابط با دیگران شوند می توانند به دنیای آنان وارد شده و در مورد اهداف مورد توافق دو طرف کار کنند.
روانشناس خوب عمیقا از کارشان معنی به دست می آورند، پاداشهایی که با کار کردن بدست می آورند برایشان بسیار با معنا و پر ارزش است ولی برده کار نیز نیستند.
روانشناس خوب پرشور است، انها جرأت دنبال کردن رویا ها و شور و هیجان خود را دارند و بسیار پر انرژی هستند.
روانشناس خوب می تواند مرزهای رابطه سالم را حفظ کند، آنها در جلسه درمان کاملا با مراجع خود همراه هستند ولی مشکلات مراجع خود را در ساعات فراغت خود با خویش حمل نمی کنند
کلمات کلیدی=دکتر روانشناس خوب در تهران.روانشناس خوب در غرب تهران.بهترین دکتر روانشناس در تهران.بهترین روانشناس در آریاشهر.بهترین روانشناس در صادقیه.بهترین دکتر روانشناس در غرب تهران.بهترین روانشناس در شمال تهران.بهترین دکتر روانشناس در سعادت آباد.دکتر روانشناس خوب در تهران.روانشناس خوب در غرب تهران.بهترین دکتر روانشناس در تهران.بهترین روانشناس در آریاشهر.بهترین روانشناس در صادقیه.بهترین دکتر روانشناس در غرب تهران.بهترین روانشناس در شمال تهران.بهترین دکتر روانشناس در سعادت آباد.دکتر روانشناس خوب در تهران.روانشناس خوب در غرب تهران.بهترین دکتر روانشناس در تهران.بهترین روانشناس در آریاشهر.بهترین روانشناس در صادقیه.بهترین دکتر روانشناس در غرب تهران.بهترین روانشناس در شمال تهران.بهترین دکتر روانشناس در سعادت آباد.دکتر روانشناس خوب در تهران.روانشناس خوب در غرب تهران.بهترین دکتر روانشناس در تهران.بهترین روانشناس در آریاشهر.بهترین روانشناس در صادقیه.بهترین دکتر روانشناس در غرب تهران.بهترین روانشناس در شمال تهران.بهترین دکتر روانشناس در سعادت آباد.کتر روانشناس خوب در تهران.روانشناس خوب در غرب تهران.بهترین دکتر روانشناس در تهران.بهترین روانشناس در آریاشهر.بهترین روانشناس در صادقیه.بهترین دکتر روانشناس در غرب تهران.بهترین روانشناس در شمال تهران.بهترین دکتر روانشناس در سعادت آباد.دکتر روانشناس خوب در تهران.روانشناس خوب در غرب تهران.بهترین دکتر روانشناس در تهران.بهترین روانشناس در آریاشهر.بهترین روانشناس در صادقیه.بهترین دکتر روانشناس در غرب تهران.بهترین روانشناس در شمال تهران.بهترین دکتر روانشناس در سعادت آباد.دکتر روانشناس خوب در تهران.روانشناس خوب در غرب تهران.بهترین دکتر روانشناس در تهران.بهترین روانشناس در آریاشهر.بهترین روانشناس در صادقیه.بهترین دکتر روانشناس در غرب تهران.بهترین روانشناس در شمال تهران.بهترین دکتر روانشناس در سعادت آباد.دکتر روانشناس خوب در تهران.روانشناس خوب در غرب تهران.بهترین دکتر روانشناس در تهران.بهترین روانشناس در آریاشهر.بهترین روانشناس در صادقیه.بهترین دکتر روانشناس در غرب تهران.بهترین روانشناس در شمال تهران.بهترین دکتر روانشناس در سعادت آباد.
اروین یالوم که در ایران مخاطبان زیادی دارد، در کتاب خاطراتش، ضمن اشاره به جستجوی معنا، اجتنابناپذیربودن مرگ و بیان ترسهایش میگوید مرگ تجربهای است که به انسان میآموزد چگونه زندگی کنیم.
اروین یالوم روانشناس سرشناس آمریکایی و یکی از نویسندگانی است که ترجمه آثارش به خوبی در ایران منتشر و خوانده میشود. خودش هم در نوشتههایش به تعداد زیاد خوانندگانش در ایران اشاره کرده و نوشته: خوانندگان من بهشکل بیتناسب و در حد بالایی ترکیهای، اسرائیلی و ایرانی هستند. تعجبآور است که من مرتب از دانشجویان، درمانجویان و درمانگران ایرانی ایمیل دریافت میکنم.» البته یالوم نسبت به تعداد نسخههای فروختهشده آثارش در ایران اطلاعی ندارد چون میگوید ایران تنهاکشوری است که کتابهایش را بدون پرداخت حقامتیاز چاپ میکند.
بههرحال، نسبت به آثار اینروانشناس اگزیستانسیالیست، اقبال خوبی در بازار نشر کشورمان وجود دارد و ترجمه برخی آثار مشهورش مانند وقتی نیچه گریست» یا درمان شوپنهاور» چند ترجمه در ایران دارند. سال ۲۰۱۷ هم که آخرین کتابش Becoming Myself: A Psychiatrist's Memoir» (منشدن: خاطرات یک روانشناس) به چاپ رسید، با چندترجمه در بازار نشر کشورمان عرضه شد. یکی از ترجمههای اینکتاب، آنگه که خود را یافتم» بهقلم نازی اکبری بود که سال ۱۳۹۷ توسط نشر ققنوس به چاپ رسید و قصد داریم در مطلبی که در ادامه میآید، با استفاده از اینترجمه، اروین یالوم، زندگی و دستاوردهای فکریاش را مورد بررسی قرار بدهیم.
یالوم بهعنوان روانشناسی موفق با تالیفات زیاد که نزد عموم مخاطبان بینالمللی، مقبولیت دارد، در اینکتاب، که خود آن را کتاب آخرش خوانده، دست به بیان و انتشار مسائلی زده که میتوان آنها را اعترافات یک روانشناس برای مخاطبانش دانست. ساختار کتابش هم روایی و تحلیلی است و همین عنصر روایت، کمک زیادی به خوشخوان بودن آن و تحملش توسط مخاطب کرده و یالوم با هوشمندی، اینبار خود را وسط گذاشته و خود» اش را روانکاوی کرده است. در اینکار هم از عنصر داستان و روایت بهرهبرداری زیادی کرده است. او همانابتدای کتاب، به سن ۱۲ سالگیاش رفته است؛ یعنی ۷۶ سال پیش از زمانی که مشغول نوشتن کتاب بوده و حالا (زمان نوشتن اثر) در ۸۵ سالگی، از ترساش از لحظات زودگذری میگوید که در آنها دچار سردرگمی و فراموشی لحظهای میشود؛ بهگونهای که نمیداند کجاست و چه میکند. بنابراین احتمالاً یالوم برای پرخوانندهبودن ایناثرش به جذابیت اینمساله توجه کرده که اعترافات و اندیشههای شخصی یک رواندرمانگر برای بیمارانش یا علاقهمندان به روانشناسی، میتواند چهقدر جذاب باشد.
یکی از مفاهیم مهم اینکتاب که بارها در قالب جملات مختلف، پیشروی مخاطب گذاشته میشود، این است که گذشته یقه آدم را میگیرد. پیرمردی چون ی الوم هم در ۸۵ سالگی نگران زوال مغزی خود و یادآوری (و بازسازی) خاطراتش است. یالوم که در اینکتاب بهطور مرتب به گذشته و حال سفر میکند، از آینده هراس دارد و اینهولوواهمه را با مخاطبانش به اشتراک میگذارد. او مینویسد من نمیتوانم انکار کنم که سالهای پایانی زندگی مملو از خسران است، یکی پس از دیگری، اما، با اینهمه، آرامش و شادی من در دهههای هفتم، هشتم و نهم عمرم بیش از آن بود که تصور میکردم.» یکی از نتیجهگیریهای مهمی که میتوان از همان ابتدای مطالعه کتاب داشت، این است که بدون گذشته، هیچروانکاوی و تحلیل شخصیتی در کار نخواهد بود، چون آدمهای بیگذشته، چیزی برای به اشتراکگذاشتن با دیگران ندارند.
با توجه به ساختار روایی کتاب که به آن اشاره کردیم، یالوم در برخی فرازها یعنی دو جای کتاب، دست به خلاقیت زده و خودش را در جای بیماری نشانده که مقابل روانشناسی بهنام دکتر یالوم قرار دارد و برای درمانش با او گفتگو میکند. تکرار اینکار در فرازهای دیگر کتاب میتوانست به جذابیت آن، بیشتر بیافزاید اما یالوم تنها ۲ مرتبه اینکار را کرده و ترجیح داده باقی واقعیت، تاریخ و ترسهایش را در قالب خاطرهگویی ساده تعریف کند. او پس از سالها نوشتن، در کتاب آنگه که خود را یافتم» به اینمساله اشاره کرده که وقتی نگارش ایناثر به پایان برسد، کتاب دیگری (برای نوشتن) در انتظارش نخواهد بود و در صفحات پایانی کتاب هم میگوید: بیش از پیش احساس میکنم که نیرویی مرا بهسوی آغاز راهم میراند.» با اینوجود، یالوم میگوید در ۸۴ سالگیاش، دویدن و بازی تنیس از فعالیتهایی هستند که به گذشتههای دور تعلق دارند، اما او همچنان هر روز در نزدیکی خانهاش در مسیری مشخص، دوچرخه سواری میکند. و یکی از حسرتهای زندگیاش در سالهای پایانی عمر، پشیمانی از این است که با تکتک فرزندانش، وقت بیشتری را نگذرانده است.
یکیدیگر از اعترافات روانشناس مشهور آمریکایی که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت، چگونگی کنارآمدن با مساله سالمندی و پیری است. او میگوید از آنجا که من به بسیاری از افراد کمک کردهام تا با مساله سالمندی کنار بیایند، تصورم این بود که خودم هم بهطور کامل برای از دست دادنهای در راه آمادهام، اما این مساله وحشتانگیزتر از آن است که تصور میکردم.»
*۱- زندگی شخصی و ورقزدن کودکی
کودکی و نوجوانی یالوم هم مانند هر فرد دیگری، دارای موهبتها و کمبودهایی بوده است. یکی از بزرگترین حسرتهای زندگی او، این بوده که فرد بالغی، همراه و راهنمایش باشد و این کمبودی است که او از جانب پدرش آن را حس میکرده است. با توجه به رویکردی که یالوم در کتاب آنگه که خود را یافتم» یا بهعبارت سادهتر کتاب خاطراتش دارد، و همچنین اینواقعیت که مسائل بسیاری در زندگی ما بود که هیچگاه دربارهشان صحبت نکردیم.» دست به بیان اعترافات و تشریح ترس و اضطرابهای خود زده است. یکی از این اعترافات، خاطره فوبیای سوسک در سالهای کودکی است و اینکه یالوم شبها جرأت نمیکرده از ترس سوسکها به دستشویی خانه برود. اینروانشناس با اشاره به فراموشیای که گاهی اوقات با آن دستوپنجه نرم میکند، درباره همین فوبیای سوسک نوشته است: من لابد تمام آنحسها را از سر گذراندهام اما بسیار اندک به خاطر میآورم.» خیلی از خاطراتی که او مرور میکند، از گفتههای دیگران درباره خودش گردآوری شدهاند و برخی از آنها که بهطور کامل از حافظهاش پاک شده بودهاند، با یادآوری دیگران، زنده شدهاند.
یکی از مسائل مهمی که یالوم چندینبار در کتاب خاطراتش به آن اشاره میکند، مساله رابطهاش با پدرومادر خود است. به گفته خود رابطهای خوب، هرچند با فاصله با پدرش داشته اما همیشه یک نیتی ناگفته هم از او داشته و آن هم، این بوده که هیچگاه، حتی یکبار مقابل مادر یالوم نایستاده است. یکی از کمبودها و فقدانهای زندگی یالوم این بوده که طی تمام سالهایی که مادرم از من انتقاد میکرد و مرا خوار میشمرد، پدرم هیچگاه با وی مخالفت نکرد.» او بارها خواسته به پدرش نزدیک شود اما مادرش بین او و پدر ایستاده بوده و رابطه بین پدر و مادر هم عاطفی بوده است. سکته قلبی پدر یالوم (که البته ۲۵ سال پس از آن به زندگی ادامه داد) موجب داد و فریادهای بیمنطق مادر بر سر فرزند میشود. یالوم هم میگوید در آنلحظه تصمیم گرفتم برای حفاظت از خود در را برای همیشه به روی مادرم ببندم.»
بهاینترتیب یالوم در ابتدای جوانی از مادرش متنفر میشود و تصمیم میگیرد از او فاصله بگیرد اما سالها بعد که تلاش کرده از زاویه دید مادرش به قضایا نگاه کند، به یک اعتراف میرسد: به این میاندیشم که لابد زمانی که با هم زندگی میکردیم، من شادمانی بسیار اندکی به او میبخشیدم.» درباره اشتباهات جوانی و قضاوتهای اشتباه، وقتی یالوم خود را بهعنوان نمونه بررسی و روانکاوی، تشریح میکند، به ایننتیجه میرسد که امتیازهای زندگیاش را نادیده گرفته بوده و گفتگو با یکدوست درباره گذشته، باعث شده ببیند پدرش با وجود اشتباهاتش، کارهای درستی هم انجام داده است. در مجموع با همه فرازوفرودهای احساسی و عاطفی که او در سالهای کودکی و جوانی داشته، حالا در کهنسالی دلش میخواهد به پدر و مادرش بگوید: میدانم چه کشیدید!» ایننویسنده در فصلهای پایانی کتاب خاطراتش، به دید روشنتری نسبت به رابطهاش خود دست یافته و به ایننتیجه میرسد: واضح است که مادرم احساس میکرد تنها پسرش اصلاً از او قدردانی نمیکند.» یالوم در همینفرازهای کتاب در فصل مامان و معنی زندگی» از نیاز به تصدیق و تائید و ارتباط با والدین گفته و اعتراف میکند که در سنین کهنسالی در خوابهایش به مادرش برمیگردد.
یکی از واقعیتهای مربوط به کودکی و جوانی اروین یالوم را میتوان در بیرونِ آرام و درونِ ناآرام خلاصه کرد؛ اینکه بهقول خودش اگر از بیرون نگاه میکردی، زندگی پر زرق و برقی میدیدی اما از درون، هیچ آرامشی در کار نبوده و یالوم هرگز اعتمادبهنفس نداشته و هیچگاه به منبع اصلی اضطرابش دست نیافته است پدر یالوم، بقال یهودیِ بیحاشیه و سربهزیری بوده که در طول زندگی، هرگز درباره کار و زندگی پسرش سوالی نپرسیده و یالوم هم میگوید من هم هیچگاه به او نگفتم دوستش دارم.» با وجود رابطه فاصلهدار و دستبهعصایی که یالوم با پدرش داشته، مرگ پدر برایش ضربهای سخت و جبرانناپذیر بوده که در پی آن، ظاهراً در ضمیر ناخودآگاه خود در پی نقطه اشتراکی با پدرش برمیآید: شاید درگیری مادامالعمر من با شطرنج به همیندلیل بوده است. شاید بازی شطرنج تنها وجه اشتراک من و پدر سختکوش و ملایمم بود…» نگارنده ایننکته را بهایندلیل مطرح میکند که در سنین پیری و زمانی که یالوم خودش تبدیل به یک پدر و پدربزرگ شده، با نوهاش شطرنج بازی میکند. بهعبارتی او نقش پدری و پدربزرگی را همانگونه که پدرش با بازی شطرنج ایفا میکرده، برای فرزند و نوهاش ایفا میکند.
یالوم در دوران کودکی، خیالبافیهایی داشته که در آنها پدرِ ایدهآل یا در واقع مرشد و مراد خود را میساخته است. او در تحلیل امروزی خود از آن خیالبافیهای دیروز، میگوید: این خیالپردازی بیانگر تمنای من برای نجات است.» و معتقد است اینخیالبافی درباره بهرسمیت شناختهشدن و نجات، به اشکال مختلف در درونش ماندگار شده است. یالوم در کودکی، بچهای کتابخوار و علاقهمند به مطالعه بوده است؛ مشخصهای که نقطه اشتراک او و همسرش برای نزدیکتر شدن به یکدیگر بوده است. خلاصه اینکه همانطور که خواهیم دید، علاقهاش به روانپزشکی را در ریشه علایقش نسبت به ادبیات میداند. او ابتدا به مدرسه پزشکی میرود و سپس در زمینه روانشناسی به تحصیل میپردازد. درباره انتخاب هدف هم در آن سالهای جوانی گفته از سال اول مدرسه پزشکی میدانسته که روزی به روانپزشکی رو خواهد آورد.
خلاصه اینکه یکی از واقعیتهای مربوط به کودکی و جوانی اروین یالوم را میتوان در بیرونِ آرام و درونِ ناآرام خلاصه کرد؛ اینکه بهقول خودش اگر از بیرون نگاه میکردی، زندگی پر زرق و برقی میدیدی اما از درون، هیچ آرامشی در کار نبوده و یالوم هرگز اعتمادبهنفس نداشته و هیچگاه به منبع اصلی اضطرابش دست نیافته است.
زندگی پس از ازدواج
مرلین یا مارلین، همسر یالوم، نویسنده و تاریخنگاری فمینیست است که مانند همسرش چهرهای علمی و دانشگاهی محسوب میشود. او چندماه پیش براثر بیماری درگذشت و یکی از ترسهای یالوم یعنی مرگ همسر و تنهایی را محقق کرد. یالوم در سالهای اخیر و زمانی که کتاب خاطراتش را مینوشته، ضمن اشاره به زندگی مشترکش با مرلین، میگوید با وجود اینکه در زندگیشان، سفرهای زیادی داشتهاند، هرچه پیرتر میشود، بیشتر و بیشتر برای خروج از خانه اکراه دارد. او هیچگاه احساس نکرده زندگی خانوادگیاش مانعی برای رشد زندگی حرفهایاش بوده، اما مطمئن است برای مریلین اینگونه نبوده است.
چندسال پیش فیلم مستندی با عنوان درمان یالوم» درباره زندگی اینروانشناس ساخته شد که یالوم میگوید هنگام تماشای آن با تماشاگران، بسیاری از مخاطبان فیلم به رابطه شویی محکم و جاودان او و همسرش اشاره کردهاند؛ در حالیکه هر ۴ فرزند یالوم از همسرانشان طلاق گرفتهاند. درباره موفقیت در زندگی مشترک و آرامش در سالهای پیری، یالوم میگوید من یاد گرفتهام که نقاط ضعف اندک وی (مریلین) را بپذیرم.» در مقابل، همسرش هم یاد گرفته نقاط ضعف او را نادیده بگیرد. ما هر دو به این درک مشترک رسیدهایم که من جوانی بیقرار و یاری بیملاحظه بودهام که توان مشارکت بیشتر نداشتهام. دلواپسی اصلی ما امروز در مورد سلامتی یکدیگر است و وحشت از اینکه اگر یکی از ما زودتر از دیگری بمیرد، چه خواهد شد.»
یکی از فرازهای جالب زندگی یالوم هم، مربوط به زمانی است که نوشتن کتاب دانشگاهی برایش سود و موقعیت بهتر به ارمغان میآورد. او با چاپ کتاب نظریه و عمل در رواندرمانی گروهی» که بهسرعت با موفقیت روبرو شد، سطح جدیدی از امنیت مالی را تجربه کرد. در نتیجه، مشاورههای آخر هفته خود را متوقف کرده و در عوض، دعوت به سخنرانیها در زمینه گروهدرمانی را پذیرفت. برای هر سخنرانی هم قرارداد میبسته و بهگفته خودش سهمی منصفانه میگرفته است. بهاینترتیب پس از سالها تحصیل و تلاش، درآمد سخنرانیهایش خیلی زود، از حقوقش در دانشگاه بیشتر میشود و یکی از گشایشهای زندگی، خود را به یالوم نشان میدهد.
اروین یالوم و همسرش مرلین
* ۲- هویت یهودی
یالوم از نظر اصلونسب و خانواده، یکیهودی است اما از نظر اعتقادی خود را یکفرد شکگرا معرفی میداند. او خودش را یکی از اعضای ارتش عظیم یهودیان غیرمنطقی معرفی میکند که باورهای مذهبیاش را دور ریخته است. با اینحال با اشاره به اینکه نتوانسته از همه مراسمات مذهبی یهود فرار کند، میگوید هرسال عید پسح را با دوستانش به جا میآورد و البته بهخاطر اینکه هیچوقت زبان عبری را یاد نگرفته، از یکی از دوستانش میخواهد که دعای مراسم را بخواند.
درباره ریشه شکگرایی یالوم، باید به کودکی و نوجوانی او رجوع کرد؛ یعنی هماندورهای که وقتی شنیده آلبرت اینشتین مردی خداباور بوده، دچار حیرت و شگفتی شده است. او در اینمقطع و با آگاهی از خداباور بودن انشتین، به سمت پرسش از شکگرایی مذهبی خود میرود. در نتیجه از یکی از معلمان دبیرستان در اینباره سوال میکند و با اینپاسخ روبرو میشود: خدای اینشتین، خدای اسپینوزاست.» کنجکاوی درباره شخصیت اسپینوزا هم از همانلحظه در درون یالوم شکل میگیرد که در سالهای بزرگسالی به نوشتن کتاب مساله اسپینوزا» میانجامد.
باوجود همه مسائلی که یالوم درباره بیاعتقادی به دین و یهودیت مطرح کرده، بر اینمساله تاکید دارد که شاید پیرو مذهب خانوادگیاش نباشد اما خود را فردی ضدمذهب نمیداند و نگرش غیرمذهبیاش هرگز کار رواندرمانیاش را تحت تأثیر قرار نداده است اروین یالوم، فرزند پدرومادری یهودی است که ریشهشان در روسیه است و به آمریکا مهاجرت کردهاند. پدر و مادرش، سعی کردهاند با فرهنگ و منش یهودی زندگی کنند اما یالوم مانند فرزند خیلی از مهاجران دیگر به آمریکا، چنین اامی را برای خود قائل نبوده است. درباره پایبندی به فرهنگ یهودی و زبان ییدیش، میتوانیم به اینفراز از خاطرات یالوم مراجعه کنیم: پدر و مادرم هیچگاه با فرهنگ آمریکایی هماهنگ نشدند و تنها با خویشاوندان خود رفت و آمد میکردند؛ یهودیان دیگری که همگام با آنان از روسیه مهاجرت کرده بودند.» مهاجرت خانواده یالوم به آمریکا، بازه زمانی حوادث جنگ جهانی دوم را شامل میشود و همانطور که میدانیم، حوادث هولوکاست در اروپا، یکی از نقاط عطف زندگی یهودیان مهاجر در جهان است که خانواده اینروانشناس سرشناس آمریکایی هم با آن دستبهگریبان بوده است. یالوم در جایی از خاطراتش، وقتی درباره پدرش صحبت میکند، به اینمساله اشاره دارد که پدر هیچوقت درباره هولوکاست با او صحبت نکرده مگر یکبار؛ آنهم وقتی که اروین از پدرش میپرسد آیا به خدا اعتقاد دارد یا نه؟ که پدر در پاسخ میگوید پس از آنمصیبت چگونه میتوان به خدا اعتقاد داشت؟»
باور دینی خود و خانواده، یکی از مسائلی است که یالوم در خاطراتش، بهطور مشروح به آن پرداخته است؛ یهودیانی که علیرغم هویت قوی یهودیشان، نویسنده کتاب نشانههای علایق مذهبی را در آنها، بسیار اندک میدیده و البته دچار نوعی تناقض اعتقادی بزرگ بودهاند. یعنی مذهب را جدی نگرفته و نماز روزانه یهودیان را اجرا نمیکردهاند اما به برخی اصول و آداب رعایت وسواس داشتهاند؛ مثل تأکیدی که پدر یالوم بر خوردن غذای حلال داشته است. اروین یالوم خود را یهودی معتقدی نمیداند، اما میگوید علیرغم خاطرات ناگوار کودکی، همچنان به دو نوع خوراکی که با آنها بزرگ شده، علاقهمند است: خوراکهای یهودی اروپای شرقی و غذاهای بدون گوشت. او رعایت چند آئین مذهبی را در خانواده خود حفظ کرده و پسرانش را به سنت یهود، ختنه کرده است. پسر بزرگش هم مراسم برمیتصوا یعنی جشن تکلیف پسران یهودی را انجام داده است. باوجود همه مسائلی که یالوم درباره بیاعتقادی به دین و یهودیت مطرح کرده، بر اینمساله تاکید دارد که شاید پیرو مذهب خانوادگیاش نباشد اما خود را فردی ضدمذهب نمیداند و نگرش غیرمذهبیاش هرگز کار رواندرمانیاش را تحت تأثیر قرار نداده است.
کندوکاو در گذشته یهودیِ خود، باعث میشود یالوم در بخشی از کتاب خاطراتش، به یکی از دیداروگفتگوهای روانکاوانه خود با یک خواهرمقدس مسیحی بپردازد و چنین بنویسد: یکروز پس از جلسه ْمیریام، سوار بر دوچرخه متوجه شدم که تا چهاندازه با دقتی ویژه در مورد تردیدهای مذهبی خودم در مقابل این بانو سکوت کرده بودم.» خلاصه اینکه، روند آشنایی و مواجهه اروین یالوم با مذهب، در سالهای نخستین زندگیاش، اینگونه بوده که خانواده خود را چندان معتقد به اصول دینی نمیدیده و به قول خودش، همچنان در ابهام به سر میبردم که چگونه پدر و مادرم هرگز حتی یکبار سعی نکردند زبان عبری یا اصول مهم دین یهود را به من آموزش دهند.» اما براساس همان تناقض اعتقادی که به آن اشاره شد، زمانی که یالوم به ۱۳ سالگی میرسد، پدرومادرش او را به اجرای مراسم برمیتصوا تشویق کرده و او را به کلاسهای آموزش مذهبی میفرستند تا آئین یهود را یاد بگیرد ولی او سر باز میزند. یکی از لذتهای حرام و نامشروعی که یالوم در خاطرات نوجوانیاش به آن اشاره دارد، رفتنش به همبرگرفروشی و خوردن گوشت حرام است. تحلیل روانشناسانه او از اینخاطره و رفتار را میتوان در اینجملات مشاهده کرد: اینواقعیت که خوردن آن در دین من حرام بود، خوشمزهترش میکرد. این اولین غذای حرامی (غذای غیرکوشر) بود که من در زندگیام خوردم.»
همانطور که اشاره شد، بخشی از مطالب ابتدایی کتاب، گفتگوهای تخیلیِ جوانیهای یالوم با یکروانشناس بهنام دکتر یالوم است. او در استخراج افکار و خاطرات دوران نوجوانیاش، وقتی خودِ نوجوانش را در محضر رواندرمانگرش میبیند، میگوید: من فکر میکنم مذهب و نظریات زندگی پس از مرگ قدیمیترین بازی و کلک دنیاست.» البته اینعقیده، مربوط به دوران نوجوانی یالوم است و آنطور که در ادامه میبینیم، احتمالاً امروز دیگر چنیننظری ندارد. بههرحال، یکی از اعترافات و تذکرهای یالوم در خاطراتش، این است که بیش از بسیاری از روانپزشکان، به پرسشهای مذهبی پرداخته است.
یکی از مسائل مهم تاریخی در خاطرات اروین یالوم، مساله هویت یهودی و چگونگی تطبیق یا عدمتطبیق آن با مفهوم شهروندیِ آمریکاست. پدرومادر یالوم بهدلیل اینکه یهودی بودهاند، دیگران (غیریهودیان) را به حلقه دوستان خود راه نمیداده و با غیریهودیان دوست نمیشدهاند. خود یالوم درباره دوره تاریخ نوجوانیاش نوشته در دورهای زندگی کرده که یهودیان هرگز دعوا نمیکردند وکسانی بودند که کتک میخوردند توصیف شرایط زندگی یهودیان مهاجر در آمریکا، یکی از مسائلی است که باید در خاطرات یالوم به آن توجه کرد. ممکن است عدهای تصور کنند با وجود آزار و اذیت یهودیان در اروپای جنگ جهانی دوم، مهاجرانی که خود را به آمریکا میرساندند، دیگر به دروازههای امنیت و آرامش رسیده بودهاند اما خاطرات یالوم، چیزی جز این را میگویند؛ اینکه مردم آمریکا هم نسبت به یهودیان تبعیض قائل میشدند و خانوادههای مهاجری چون خانواده او، ناچار بودند با برخی نابرابریها بسازند. نمونه بارز اینواقعیات را میتوان در سهمیه ۵ درصدی یهودیها برای مدرسههای پزشکی آمریکای آنروزگار مشاهده کرد. یالوم مینویسد: دانشجویان یهودی در مدرسههای پزشکی فقط ۵ درصد سهمیه داشتند. دانشکده پزشکی جرج واشینگتن برای کلاسهای خود ۱۰۰ دانشجو میپذیرفت و هرساله تنها ۵ یهودی را قبول میکرد.» در آنشرایط، پسران یهودی مهاجری که پس از جنگ جهانی اول به آمریکا مهاجرت کردند، پزشکی را حرفهای ایدئال میپنداشتهاند و همانطور که یالوم در خاطراتش تعریف میکند، یکی از جوکهای معمول آنزمان این بوده که مرد یهودی دو راه در زندگی پیشرو دارد: یا دکتر شود یا بازنده.»
در مجموع، یکی از مسائل مهم تاریخی در خاطرات اروین یالوم، مساله هویت یهودی و چگونگی تطبیق یا عدمتطبیق آن با مفهوم شهروندیِ آمریکاست. پدرومادر یالوم بهدلیل اینکه یهودی بودهاند، دیگران (غیریهودیان) را به حلقه دوستان خود راه نمیداده و با غیریهودیان دوست نمیشدهاند. خود یالوم درباره دوره تاریخ نوجوانیاش نوشته در دورهای زندگی کرده که یهودیان هرگز دعوا نمیکردند و کسانی بودند که کتک میخوردند. با همینرویکرد (سازش و دعوا نکردن)، تبعیض نژادی و یهودستیزی در سهمیهبندی مدارس پزشکی آمریکا، یالوم را خشمگین نکرده و او سعی کرده بدون پرداختن به حاشیه، درس خوانده و ترقی کند. با اینحال، به خطری که در جامعه آمریکا در کمین یهودیان بوده، هم اشاره دارد و میگوید: خطر در کمین بود و هراس داستانهای یهودیانی که در اروپا دستگیر میشدند و به قتل میرسیدند بر سر ما سایه افکنده بود. گریز تنها راهکاری بود که پدرم به من آموخت.»
در نتیجه همانرویکرد کتکخور بودن و فرار که پدر یالوم به او میآموزد، نویسنده رفتاری را در پیش میگیرد که خاطراتش را اینگونه رقم میزنند: من هیچگاه خود را در موقعیت یک کنشگر مخالف قرار ندادم و حتی از این بیعدالتی وسیع در نظام آموزشی به جوش و خروش نیافتادم. اکنون که به آن زمان مینگرم، باور دارم که آن خونسردی و خشمگین نشدن دلیل ضعف عزتنفس من بوده _ من تسلیم جهانبینی ستمگران شده بودم.»
در مجموع، اگر بخواهیم باور مذهبی یا یهودی امروزِ اروین یالوم را با گذشتهای که مرور شد، خلاصه کنیم باید به اینجمله او توجه کنیم که میگوید همسرش، مذهبی متعصبی نیست اما مخفیانه به مقدسات تمایل دارد و خودش هم یک شکگرای پایدار است.
یکی از فرازهای کتاب هم که اشاره به یهودی و غیریهودی دارد، جایی است که یالوم مشغول روایت سفر دونفره خود و همسرش به یونان است و با لحن قصهگویش، ماجرای دیدار و سروکلهزدن با پیرمرد فرتوت یهودی» عتیقهفروش را تعریف میکند و جالب است که پیرمرد مذکور فردی حقهباز و جاعل است.
نقل از سایت خبر گزاری مهر و تشکر از این سایت خوب.
کلمات کلیدی=یالوم،زندگینامه یالوم،تیوری یالوم،تئوری یالوم،رواندرمانی یالوم،افکار یالوم.یالوم،زندگینامه یالوم،تیوری یالوم،تئوری یالوم،رواندرمانی یالوم،افکار یالوم.یالوم،زندگینامه یالوم،تیوری یالوم،تئوری یالوم،رواندرمانی یالوم،افکار یالوم.یالوم،زندگینامه یالوم،تیوری یالوم،تئوری یالوم،رواندرمانی یالوم،افکار یالوم.یالوم،زندگینامه یالوم،تیوری یالوم،تئوری یالوم،رواندرمانی یالوم،افکار یالوم.یالوم،زندگینامه یالوم،تیوری یالوم،تئوری یالوم،رواندرمانی یالوم،افکار یالوم.یالوم،زندگینامه یالوم،تیوری یالوم،تئوری یالوم،رواندرمانی یالوم،افکار یالوم.یالوم،زندگینامه یالوم،تیوری یالوم،تئوری یالوم،رواندرمانی یالوم،افکار یالوم.
نگرش علمی و عینی به میگرن
در زمان پیدایش سردردهای شدید میگرنی که ممکن است با استفراغ و احساس ناراحتی از تابش نور همراه بوده باشد ، دو علامتِ زیر پدید می آیند :
1 ـ احساس فشار و گرمای شدید در سر یا جمجمه
2 ـ احساس سردی در دستها
به این ترتیب معلوم و مشاهده می شود که در جریان میگرن با گشاد شدن وریدها در جمجمه ، مقدار زیادی خون وریدی در عروقِ سر جمع می شود که موجبات افزایش احساسِ فشار و درد را در سر فراهم می سازند . درهمین زمان رگهای دستها دچار انقباض شده و موجبات سردی و کاهش درجۀ حرارت در اندامها را فراهم می سازد . این وضعیت برای درمان و برگشتن بدن به حالت طبیعی ، استراتژی خاصی را طلب می کند که براساس مشاهدات بالینی صورت گرفته و تایید شده است .
تحقیقات انجام شده توسط گرابوسکا درسال 1971 نشان داد که تنها با تلقیناتِ هیپنوتیزمی می توان موجبات گشاد شدن عروق پوستی را فراهم آورد ، طوریکه درجۀ حرارت دستها چند درجۀ سانتیگراد بالا برود . همینطور ، دوبن و شاپیرو درسال 1974 نشان دادند که تنها با تلقینـات هیپـنوتیزمی می تـوان موجبـات تنگ شدن عـروق خـونی مـورد نظر را فراهـم کرد . بنـابر ایـن ، بـا ایجاد خلسۀ هیپنوتیزمی یا خود هیپنوتیزمی می توان هر دو تغییرات عروقی مورد نظر برای درمان اتیولژیک یا اساسی میگرن را فراهم آورد .
برای رسیدن به درمان ، ابتدا با روش طرح القای خلسۀ هیپنوتیزمی یا HIP ، درمدت بسیار کوتاهی بیمار در شرایط خلسۀ هیپنوتیزمی قرار داده شده و اگر او قبلاً خود هیپنوتیزم را یاد گرفته باشد ـ که معمولاً به اینگونه است ـ تلقینات یا مطالب زیر به او ارائه می شوند :
درشرایطی که تو درشرایط غوطه ور بودن در فضا قرار گرفته ای ، تجسم کن که یک قطعۀ بزرگِ یخ ـ مانند یک کیک با فرو رفتگی میانی و تا حدودی شبیه به یک کلاه پوستی ـ در بالای سر تو قرار گرفته است . همانطور که ذکر شد ، فرو رفتگی یا حفرۀ بزرگی در قسمت میانی آن قرار دارد که با پائین آمدن ، می تواند بر روی سر تو قرار بگیرد . این قطعۀ بزرگ یخ آهسته آهسته به پایین می آید و بالاخره تمام سر و صورت ترا می پوشاند و لبه های آن بر روی شانه های تو مستقر می شوند و در قسمت جلوی آن سوراخی و مجرایی تعبیه شده که تو می توانی از درون آن تنفس کنی . زمانیکه تو بخوبی تصور و تجسم کنی که این قطعه یخ کاملاً بر روی سر ، صورت و حتی قسمتی از گردن تو مستقر شده ، تو حتی ممکن است در این شرایط کمی هم احساس سرما و لرز داشته باشی . دراین شرایط که از طریق مجرایی که در جلوی این تکۀ یخ قرار گرفته تنفس می کنی ، با عبور هوای بسیار سرد از میان این سوراخ در یخ ، تمام فضای حفرات بینی ، سینوسها و حفرۀ دهان تو بسیار سرد می شوند . بدین ترتیب پس از مدتی یک احساس سرمای شدیدی را در درون جمجمه و بیرون جمجمه پیدا می کنی . درگذر زمان احساس سردی شدید دراین نواحی به یک احساس کرختی و بیحسی تبدیل می شود و مخصوصاً حس درد در شرایطی زودتر و بیشتر به کرختی تبدیل می شود که تو هم بر روی احساس کرختی تمرکز داشته باشی .
درهمین حال تجسم کن که یک جفت دستکش کلفت پوشیده ای که در لایه درونی آن یک شبکۀ سیم کشی ظریفی مستقر شده که با باطریهای کوچکی ـ مانند عملکرد پتو برقی ـ دستها را کاملاً گرم نگاه می دارد . دراین زمان تو دو حس کاملاً متضاد را با هم تجربه می کنی ـ احساس سرمای شدید در سر و صورت و احساس گرمای زیاد در دستها ـ به این ترتیب این دو احساس متفاوت مکانیسم عروقی پیدایش دردهای میگرنی را از بین می برد و یک احساس آرامش را جانشین آن می کند . در زمانی که دردهای میگرنی شروع شده و یا انتظار پیدایش آن می رود ، اگر چند بار هر یکساعت یا دو ساعت یکبار این تکنیک اجرا شود ، اصولاً در ساعات بعد دردهای میگرنی تشکیل نمی شوند . اگر سردرد بیمار هم تنشی و به اصطلاح مربوط به استرس باشد ، از آنجا که حتی در مراحل مقدماتی طرح القای خلسۀ هیپنوتیزمی (HIP ) سوژه در شرایط خلسه قرار می گیرد و کاملاً ریـلاکس می شود ، بنابر ایـن آن نـوع سردرد هم بـا این تکنیک بـر طرف می شود . با توجه به اینکه سردردهای مزمن ـ از جمله شایعترین انواع آن یعنی سردردهای میگرنی و تنشی برای بیمار بشدت آزار دهنده است و کاربرد انواع داروها ـ ضمن ایجاد عوارض دارویی ـ نتایج درمان دلخواهی را ایجاد نمی کنند ، بنظر می آید یادگیری خود هیپنوتیزم و کاربرد آن مطابق طرح القای خلسۀ هیپنوتیزمی (HIP ) که پس از کسب مهارت درکمتر یک دقیقه قابل انجام است و درهر شرایطی می توان آنرا بکار برد ، به دردها و آلام بیماران مبتلی به سردردهای سمج و تکراری پایان بدهد .
درباره این سایت